نویسنده : محمدرضا یل (1)




 

تعارض آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی چگونه حل می‌شود؟

انقلاب اسلامی و تقابل آرمان و واقعیت

تمام وقایع انسان محور حاصل برایندی از تصمیمات فردی و جمعی انسان در برهه‌های خاص به علاوه‌ی شرایط فرا ارادی انسانی است. اینکه بین چند گزینه یار دو پذیرش یک پیشنهاد، کدام را انتخاب کنیم، می‌تواند سرنوشت ما را متحول کند. در این بین، هیچ فرد یا جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که بدون داشتن یک هدف و دورنمای خاص، مبادرت به رفتاری نماید؛ گاه این دورنماها، کمّی‌اند و گاه کیفی، گاه نزدیک‌اند و گاه در دوردست. جنس این هدف یا افقِ نگاه، مهم نیست، بلکه مهم وجود چنین جایگاهی در ذهن تصمیم گیرنده برای انتخاب گزینه‌های خود است.
هر مکتب خودساخته‌ی انسانی یا هر دین وحیانی، بدون دورنما یا بهتر بگوییم بدون یک یا چند آرمان، قابل تصور نیست. رفاه، برابری، عدالت، آزادی، استقلال و آرامش، همگی آرمان‌هایی هستند که توسط بسیاری از پیامبران و البته اندیشمندان و رهبران سیاسی، در طول اعصار مختلف، مطرح شده‌اند. این آرمان وافق است که مسیر دستیابی به خود را می‌سازند و تا جزئی‌ترین صفات فردِ معتقد به آن آرمان را شکل می‌دهد.
انقلاب اسلامی به عنوان یک رخداد عظیم در تاریخ ایران، علاوه بر تحول در ساختار سیاسی و تغییر سبک حکومت‌داری در ایران، تحولی در آرمان‌های یک جامعه ایجاد کرد؛ تحولی که جهت فکری جامعه را به اصل خویش متوجّه ساخت و توانست علی‌رغم اینکه توقف مهندسی فرهنگی صورت گرفته در جامعه‌ی ایران (که بعداز مشروطه به رهبری غرب در حال وقوع بود)، تحولی در سطح افقی اجتماعی و فردی یک ایرانی ایجاد نماید. البته انقلاب 57 تنها شروع یک تحول بود؛ تحولی که تا شکل‌گیری یک تمدن جدید با تمام لوازمش پیش خواهد رفت.
انقلاب اسلامی به عنوان یک نهضت دین مدار با حاکمیت یک فقیه و با ادعای اجرای اسلام در تمام عرصه‌ها، پا در دنیای اندیشه گذاشت و اکنون پس از گذشت 35 سال از پیروزی، درصدد بسط آرمان‌های خود در بافت فرهنگی جامعه است. تحول در فرهنگ جامعه، اقتضائات خود را دارد که یکی از آن‌ها، تولید ادبیات علمی و فرهنگی منطبق با افق‌های انقلاب اسلامی و همچنین حرکت متناسب با واقعیات است. مطرح کردن تعدادی آرمان و به حال خود گذاشتن جامعه در حرکت به سمت آن، بدون شناخت مسیر و روش صحیح، می‌تواند خود به عنوان یک آسیب بزرگ، جایگاه آرمان‌های انقلاب را مخدوش کند. به طور مثال، جامعه‌ای دارای دو آرمان است: عدالت و مقابله‌ی همیشگی با امپریالیسم جهانی. حال این جامعه با مشکلات داخلی از جمله فقر، فساد و ناامنی داخلی به صورت هم‌زمان روبه‌روست. در این بین، عده‌ای با غرق شدن در فشار مشکلات، سعی می‌کنند آرمان‌های جامعه‌ی خود را زیرپا گذارند و به فراموسی بسپارند تا بتوانند مشکلات خود را با استفاده از کمک دشمنان، حل و فصل کنند و عده‌ای نیز با در اولویت قرار دادن آرمان مبارزه امپریالیسم، به فکر درگیری همه جانبه (حتی جنگ تمام عیار) با امپریالیسم جهانی، بدون توجه به قوت درونی هستند. هر دو دسته در حال مخدوش سازی آرمان مبارزه با امپریالیسم هستند؛ چرا که نتوانسته‌اند براساس یک مکانیسم صحیح، انتخاب دقیقی انجام دهند.
دسته‌ی اول که با حمله‌ی مستقیم به آرمان مبارزه با امپریالیسم آن را مخدوش می‌کنند و دسته‌ی دوم با اشتباه در اولویت‌گذاری، جایگاه اجتماعی آرمان مبارزه با امپریالیسم را مخدوش می‌نمایند و جامعه‌ی معیشتی شده را نسبت به این موضوع بدبین می‌کنند. البته هر دو آنان، آرمان عدالت اجتماعی را نیز به یک میزان فراموش کرده‌اند، اما جا دارد با پرداختن به عدالت اجتماعی و سعی در افزایش قدرت ملی و توجه به ظرفیت‌های داخلی پیش‌روند و با حفظ استقلال، با پشت‌سرگذاشتن مشکلات، خود را با نقطه‌ی پایداری از اقتدار برسانند تا تأثیر عملکرد خود را افزایش دهند، گفتنی است بااین رفتار، آرمان مبارزه باامپریالیسم در سبکی دیگر و از طریق تکیه به خود دنبال می‌شود.
اگر انقلاب اسلامی یا هر ایدئولوژی یا مکتبی در جهان نتواند راهکارهای عملی و عینی برای دستیابی به اهداف خود تولید کند، رسماً دچار توهم و خیال‌پردازی می‌شود. اگر اندیشه‌ای نتواند تمام واقعیت و شرایط جامعه‌ی خود را بشناسد و براساس داشته‌های خود برای رسیدن به آرمان‌هایش، فکر و مسیریابی کند، قطعاً ناپایدار خواهد بود. (2) شکاف بین آرمان و واقعیت همان چیزی است که عدم فهم و عدم ادبیات سازی درباره‌ی آن، بستر افراط‌گری و تفریط‌گری را فراهم می‌آورد.
نهادینگی مفهومی به نام «برنامه‌ریزی» به عنوان یک اصل اساسی در ذهن معتقدان به یک مکتب است که وقوع پیشرفت را میسر می‌سازد و موجبات تحول فرهنگی و حتی تحول اقتصادی مورد نیاز فرهنگ جدید را فراهم می‌آورد. براین اساس، می‌توان گفت صفت آرمان‌خواهی و کنش‌های متناظر به آن، موجبات نقد برخی افراد خارج از منظومه‌ی انقلاب را فراهم آورده است. خاستگاه نقد آرمان‌خواهی، ذهن واقع‌گرایی است که نمی‌تواند امکان عبور از فاصله‌ی واقعیت امروز تا آرمان پیش رو را درک کند. تردیدی که واقعیات با اقدامات آرمان گرایانه در تحلیل یک واقع‌گرا ایجاد می‌کند، آغاز نزاع این دو مفهوم است. فارغ از تعصبات مقدس انقلابی، این تزاحم تا حد زیادی وجود دارد. تا وقتی نتوان نسبت بین این دو مؤلفه (آرمان و واقعیت) را در منظومه‌ی فکری انقلاب و اتخاذ تصمیمات و انتخاب کنش‌ها تعریف نمود، این سؤال از وزن قابل توجهی برخوردار خواهد بود.
البته نکته‌ای که در این میان نباید مغفول بماند، نوع درک واقعیات جامعه است. تفاوتی که مکانیسم فهم واقعیت انقلاب اسلامی با سایر اندیشه‌ها دارد، دخیل کردن قدرت ایمان و اعتقاد به وعده‌های الهی است؛ قدرتی که به هیچ عنوان جایگاهی در بین واقع‌گرایی مصطلح ندارد. نمی‌توان واقعیت جامعه‌ای مؤمن و معتقد به اسلام را، که هشت سال با نثار خون خود در مقابل اتحاد شرق و غرب ایستاده است، با متغیرهای کمّی و رایج واقع‌گرایی سنجید. از طرفی نیز نمی‌توان با کنار گذاشتن واقعیات عینی جامعه و عقلانیت، دچار توهمِ پایداری همیشگی شد؛ چرا که حکومت بهترین انسان‌های تاریخ نیز بدون اراده‌ی جامعه نمی‌تواند پایدار باشد و اراده‌ی یک انسان (به عنوان واحد تشکیل دهنده‌ی جامعه) نیز ممزوجی از مؤلفه‌های عینی و معنوی است که باید به صورت کامل مورد توجه قرار گیرد. به طور مثال، فقر و فساد حتی در جامعه‌ی مؤمن نیز اولویت‌های اجتماعی را تغییر می‌دهد و عاقلانه این است که در رفتارهای بازیگران اجتماعی و حکومت، در اولویت یا فوریت قرار گیرد.

ظرفیت دین در حل مناقشه

پس از تبیین آرمان و واقعیت و نسبت این دو، باید گفت آیا می‌توان ظرفیتی درون‌بینی برای اتخاذ یک تصمیم درست در شرایط مختلف و منطبق با آرمان‌ها یافت؟ مفهومی که در این بین، حکم حلقه‌ی واسط را بازی می‌کند و مکانیسمی منعطف و کاملاً اصولی جهت هضم واقعیت در جهت آرمان‌خواهی تعریف می‌نماید، مفهوم «مصلحت» و «مصلحت‌اندیشی» است. در ابواب فقهی، در باب مصلحت و فقه المصلحه، بحث‌های کمی مطرح نشده است؛ به خصوص مباحثی که در موضوع حکومت‌داری و انشای احکام حکومتی توسط فقیه جامع‌الشرایط، از دیرباز تا به امروز مورد بحث علمای دین بوده است. اما مسئله‌ی ما در مصلحت‌اندیشی صرفاً در اختیارات ولی جامه منحصر نمی‌شود، بلکه راهکار مصلحت‌اندیشی به عنوان یک خصیصه‌ی فردی و گروهی نهادینه شده می‌تواند در شرایط مختلف، تصمیمات صحیح را اتخاذ کند و عقلانیت یک تصمیم را افزایش دهد.
تما مسائل مطرح شده در مورد مصلحت، حاکی از انعطاف‌پذیری و فلسفه‌ی تشریع احکام الهی است. به این ترتیب که اولاً تمام احکام الهی براساس مصلحتِ مکلف، انشا شده است و البته در شرایط خاصی، حاکم و اسلام‌شناس می‌تواند براساس اقتضائات، به تصرف در احکام بپردازد؛ همچون برخی اقدامات مجمع تشخیص مصلحت نظام (به عنوان ابتکار حضرت امام خمینی برای خروج از بن‌بست‌های تصمیم‌سازی) که گاه نظر قانون و یا نظر فقهای شورای نگهبان را در راستای مصلحت جامعه‌ی اسلامی متوقف می‌نماید و چارچوبی جدید بنا می‌کند. فلسفه‌ی احکام ثانویه و انشای احکام جدید را می‌توان براساس موضوع مصلحت، توضیح و توجیه نمود؛ چرا که دین هیچ‌گاه نقش شرایط را نادیده نمی‌گیرد و بنابراین، احکام اسلامی از جامعیت برخوردارند.
جدای از مفهوم‌شناسی لغوی، اصطلاحی و فقهی مصلحت، (3) انتزاع این مفهوم به عنوان یک مکانیسم تصمیم‌گیری در عرصه‌های مختلف موردنظر ماست و بیشتر سعی داریم چگونگی عملکرد مصلحت را به عنوان یک راهکار برای تصمیم‌گیری، مورد کنکاش قرار دهیم و این موضوع را خارج از منظومه‌ی اختیارات حکومت و ولی‌امر بررسی کنیم. مسئله‌ی اصلی ما این است که فعل مصلحت‌اندیشی چگونه اتفاق می‌افتد؟ جهت پاسخ به این مسئله‌ی اساسی، باید فرایند فهم مصلحت یا بهتر بگوییم سیستم تشخیص مصلحت، مشخص شود و به تبع آن، عناصر این سیستم و نسبت این عناصر با یکدیگر، تعریف گردد.

مصلحت به مثابه‌ی مکانیسم تصمیم‌سازی

به نظر می‌رسد اگر بخواهیم در مفهومی عام، عناصر اصلی تشکیل دهنده‌ی مفهوم مصلحت را انتزاع کنیم، می‌توانیم سه عنصر را نام ببریم: اصول تغییر ناپذیر، اولویت‌گذاری و نظام اقتضائات.

1. اصول تغییرناپذیر

در توضیح این عنصر، باید گفت یک سری از اصول به عنوان اصول مبنایی و اساسی اسلام و انقلاب اسلامی (و توضیح دهنده‌ی فلسفه‌ی وجودی آن‌ها) مطرح است که می‌توان آن‌ها را در مقام اصول مادر در اسلام و انقلاب تعیین نمود. البته باید این اصولِ مادر با فرد و حوزه‌ی تصمیم‌سازی منطبق گردد و به کلیاتی بلااستفاده تبدیل نشود. به طور کلی، می‌توان دستیابی به جامعه‌ی عادلانه و معنوی را یکی از اصول مادر انقلاب تلقی نمود یا مبارزه‌ی همیشگی با استکبار و حمایت از مستصعفین عالم را از اصول ذاتی و پایه‌ی انقلاب دانست. حرکت انقلاب نباید از چارچوب کلی این اصول خارج شود. مدعیان انقلاب، مثلاً اصول‌گرایان، باید برای احصای مکانیسم متناسب خودشان جهت یک تصمیم مصلحت‌اندیشانه، درصدد پاسخ در باب اصول مادر متناسب با جایگاه تعریف شده‌ی خود در حوزه‌ی سیاست، اقتصاد و فرهنگ و سایر حوزه‌ها باشند. به عنون مثال، آیا حفظ اصول‌گرایی در عرصه‌ی قدرت (حتی اصول‌گراییِ نه کاملاً خالص) می‌تواند یکی از اصول مادر اصول‌گرایان باشد؟ آیا به قدرت نرسیدن سکولارها و منحرفین می‌تواند یکی از اصول مادر و تغییر ناپذیر تلقی شود؟

2. اولویت‌گذاری

نظام اولویت‌گذاری، بعد از تعریف اصول تغییرناپذیر، تلاش خواهد کرد به تعریف رابطه و نسبت و اولویت این اصول نسبت به یکدیگر بپردازیم؛ به طوریکه اگر این نظام اولویت‌بندی را به روی کاغذ آوریم، یک ناظر بی‌طرف به راحتی می‌تواند اهمیت اصول بالادستی را نسبته به اصول پایین دستی تشخیص دهد. شاید سخت‌ترین و پرچالش‌ترین بخش سیستم مصلحت، تعیین این زیرسیستم باشد که نظامی مستقل نیز هست. البته نظام اولویت‌بندی، خود براساس ذاتی اصولی شکل می‌گیرد. در نظام اولویت‌بندی، روح حاکم، قاعده‌ی پذیرفته‌شده‌ی «اهم و مهم» است که براین اساس، تفویق یک اصل بر اصل دیگر مطرح می‌شود.

3. نظام اقتضائات

موضوعی که در ابتدای بحث به عنوان چالش جدی واقع‌گرایان در مقابل آرمان گرایان مطرح شد، در اینجا به عنوان یکی از عوامل اصلی مصلحت‌اندیشی مطرح می‌گردد. اگر روزی فرا رسد که تمام واقعیات و اقتضائات جامعه براساس چارچوب و اهداف خواسته شده‌ی اسلامی منطبق گردد، شاید بتوان فلسفه‌ی وجودی مصلحت‌اندیشی را نیز پایان یافته دانست. البته این واقعیات و اقتضائات همیشه درید قدرت جامعه، حکومت یا فرد نیست، بلکه برخی از این واقعیات، تاریخی و غیرارادی است که باید مورد توجه قرار گیرد. شاید یکی از تعابیر فقهی نزدیک به این موضوع را بتوان در مفهوم «عرف» و نقش آن در انعطاف احکام وچگونگی اجرای آن‌ها دید؛ همان‌گونه که برخی احکام، وابسته به عرف جامعه هستند.

4. جمع بین سه عنصر فوق

با توضیحی که از این سه عنصر مطرح شد، روند کار این مکانیسم نیز مشخص می‌شود. به این ترتیب که جهت اتخاذ یک تصمیم، باید جایگاه آن در بین اصول را بشناسیم و اولویت آن را بررسی کنیم و درک زمینه‌ی لازم جهت اجرای این تصمیم در سطح جامعه (شناخت نظام اقتضائات) به عنوان یک ملاک، نظام اولویت‌بندی را کامل نماید و تصمیم مورد نظر را به تصمیمی مصلحت‌اندیشانه تبدیل کند.
فاصله‌ی واقعیت (هست‌ها) با آنچه باید باشد (بایدها)، ضرورت مصلحت‌اندیشی را به روشنی مشخص می‌نماید. قطعاً فهم واقعیت موجود در هر حوزه‌ای که قرار است در آن حوزه مصلحت‌اندیشی صورت گیرد، از لوازم اصلی مصلحت‌اندیشی خواهد بود. شاید مهم‌ترین اتفاقی که در این راستا می‌تواند رخ دهد، تولید ابزاری برای فهم واقعیات موجود جامعه، بیشتر در بعُد عینی است؛ چرا که واقعیات معنوی را با مطالعه‌ی جامع دین می‌توان دریافت و از آن بهره برد. البته شاید یکی ازآسیب‌پذیرترین مشکلات امروز جامه، عدم درک لزوم این موضوع و عدم تلاش برای تحقق ابزار سنجش دقیق واقعیات جامعه است. در هر صورت، اینکه ما بتوانیم درک درستی از واقعیات جامعه داشته باشیم تا براساس این درک بتوانیم تمام ابعاد وضعیت موجود را جهت حرکت به سمت وضع مطلوب و آرمانی فهم نماییم، موضوع عقلایی و منطقی است، وگرنه در ورطه‌ی توهمات و تخیلات خواهیم افتاد.
در پایان، بایدبه این نکته اشاره نمود که نهادینه سازی نگاه مصلحت جویانه به موضوعات می‌تواند درصدد علقلانیت تصمیمات را افزایش دهدو ما را به سوی افزایش انتخاب‌های حکیمانه صوق دهد. یقیناً گاه صلح، مصلحت جامعه و نظام اسلامی را تأمین می‌کند و گاه کوبیدن بر طبل جنگ. اگر مصلحت خوب فهمانده شود، فلسفه‌ی صلح‌حسنی و قیام حسینی به راحتی برای مخاطبان قابل درک خواهد بود.
البته اینکه چه کسانی باید اصول مادر را استخراج کنند و چه کسانی باید به اولویت‌گذاری‌های آن‌ها بپردازند، سؤالی اساسی است که از حوصله‌ی این بحث خارج است و فقط به این نکته اکتفا می‌کنیم که برای جلوگیری از انحراف و شکل‌گیری نوعی مصحلت‌اندیشی عرف‌زده و سکولار، باید نقش خاصی برای فقاهت در روند تصمیم‌سازی لحاظ گردد.

پی‌نوشت‌:

1. کارشناس ارشد علوم سیاسی
2. رهبر انقلاب در این رابطه می‌فرماید: «نسبت آرمان‌ها با واقعیت‌هایی که وجود دارد، چیست؟ مثلاً فرض بفرمایید تحریم. تحریم یک واقعیتی است. خب، یکی از آرمان‌های ما پیشرفت اقتصادی کشور است. از آن طرف هم واقعیتی وجود دارد به نام تحریم. یا در مسائل گوناگون سیاسی در انتخابات، در غیره و غیره. آنچه که من می‌توانم عرض کنم، این است که ما آرمان‌گرایی را صددرصد تأیید می‌کنیم، دین واقعیت‌ها را هم صددرصد تأییدمی‌کنیم. آرمان‌گرایی، بدون ملاحظه‌ای واقعیت‌ها، به خیال‌پردازی و توهم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یک مقصودی، یک آرمانی حرکت می‌کنید، واقعیت‌های اطراف خودتان را باید بسنجید و برطبق آن واقعیت‌ها برنامه‌ریزی کنید. بدون دیدن واقعیت‌های جامعه، تصور آرمان‌ها خیلی تصور درست و صحیحی نخواهد بود؛ چه برسد به دستیابی به آرمان‌ها.» (بیانات در دیدار دانشجویان، 6 مرداد 92)
3. در باب مفهوم‌شناسی مصحلت باید گفت بنابر آنچه از بررسی فرهنگ‌های لغت (لسان‌العرب/ اقرب الموارد/ الصحاح/ مجمع‌البحرین/ مصباح المنیر) به دست می‌آید. «مصلحه» در معنای مستقیم خود، به معنای صلاح یا خیر است و در معنای غیرمستقیم (و التزامی)، به معنای ضد فساد تعبیر می‌گردد. همچنین تعریف مصلحت از دیدگاه شرع نیز دارای اهمیت زیادی است، زیرا لزوماً هر مصداقی از مصحلت به معنای عام خود، که مترادف با منفعت است مورد تأیید شارع نیست. به عنوان مثال، بسیاری از مردم برای ربا (این گروه، بانکداری را مبتنی بر ریا می‌دانند) قائل به مصحلت هستند. (تشخیص مصلحت نظام از دیدگاه فقهی – حقوقی، محمد جواد ارسطا، کانون اندیشه‌ی جوان، ص 6 (اما ربا در شرع حرام شمرده شده است: « أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» (بقره: 275) شاید بتوان گفت شیخ مفید نخستین فقیهی است که مصحلت را به عنوان ضابطه‌ی صدور احکام حکومتی مورد بررسی قرار داده است. بعد از او، بسیاری از فقها از جمله سیدمرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی، شهید اول و ... از آن بحث کرده‌اند. (نعمت‌الله یوسفیان، احکام حکومتی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص 65)
4. رهبر معظم انقلاب این گونه به شرح موضوع می‌پردازند: «مطلب دیگر این است که آرمان‌های نظام اسلامی، که در حقیقت آرمان‌های اسلامی است، یک منظومه‌ای است، یک مجموعه‌ای است، مراتب مختلفی هم دارد. بعضی از این‌ها اهداف غایی‌تر و نهایی‌ترند، بعضی‌ها اهداف کوتاه‌مدت‌اند، اما جزء آرمان‌هایند. همه‌ی این‌ها را باید دنبال کرد.» (بیانات در دیدار دانشجویان، 6 مرداد 92)
5. رهبر انقلاب: «بعضی از اغماض‌ها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان بکند. خب بکند، ولی آدم باید ببیند حق چیست، یک جاهایی باید برخی اغماض‌ها را برای یک مصلحت بزرگ‌تری انجام داد.» (بیانات در دیدار نمایندگان فراکسیون انقلاب اسلامی، 21 دی 88)

منبع مقاله :
خردنامه همشهری، شماره 138، نوروز 1394